مرا جود او تازه دارد همی


مگر جودش ابر است و من کشتزار

«مگر» یک سو افکن، که خود هم چنین


بیندیش و دیدهٔ خرد برگمار

ابا برق و با جستن صاعقه


ابا غلغل رعد در کوهسار

نه ماه سیامی، نه ماه فلک


که اینت غلام است و آن پیشکار

نه چون پور میر خراسان، که او


عطا را نشسته بود کردگار